جدول جو
جدول جو

معنی صندوق ساز - جستجوی لغت در جدول جو

صندوق ساز(تَ)
سازندۀ صندوق. آنکه صندوق تهیه می کند:
دلم را ز صندوق ساز است غم
که صندوق مهرش بود سینه ام.
طاهر وحید (از آنندراج).
رجوع به صندوق شود
لغت نامه دهخدا
صندوق ساز
خاشکساز کسی که شغلش ساختن صندوق است
تصویری از صندوق ساز
تصویر صندوق ساز
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صندوق نسوز
تصویر صندوق نسوز
صندوقی فلزی که در آتش نسوزد
فرهنگ فارسی عمید
(سَ)
عمل صندوق ساز. رجوع به صندوق ساز شود
لغت نامه دهخدا
(صَ قِ عَ)
نام آلتی از آلات ساعت. (مفاتیح العلوم). جعبه ای که دستگاه ساعت در آن قرار دارد و آن از فلز است یا چوب:
درین صندوق ساعت عمرها این دهر بیرحمت
چو ماهارند بر اشتر بدین گردنده پنگانها.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(تَ خوا / خا)
صندلی سازنده. آنکه صندلی سازد. سازندۀ صندلی. رجوع به صندلی شود
لغت نامه دهخدا
(صَ قِ سِرر)
کنایه از رازدار و در مقام خوش طبعی و بی تکلفی گویند: من صندوق سر کسی نیستم که حرفهای مردم را نهان دارم، یعنی رازی که معلوم من است فاش میکنم. (آنندراج) :
جانم دریغ نیست ولیکن دل ضعیف
صندوق سر توست نخواهم که بشکند.
سعدی.
ساده لوح آن کس که کرد آیینه را صندوق سر
کی به دل اشرف ز کس پوشیده ماند راز من.
محمدسعید اشرف (از آنندراج).
رجوع به صندوقچۀ سر شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از صندوق سازی
تصویر صندوق سازی
در ساختمان کارسانساری عمل و شغل صندوق ساز، محل صندوق ساز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صندلی ساز
تصویر صندلی ساز
شملیساز کتساز آنکه شغلش ساختن صندلی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صندوقسازی
تصویر صندوقسازی
خاشکسازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صندوق دار
تصویر صندوق دار
خاشکدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صندوق دار
تصویر صندوق دار
خزانه دار، کسی که در بانک یا هر جای دیگر مسئول دریافت و پرداخت پول است
فرهنگ فارسی معین